خب قراره طی 30 روز جملاتی که برامون تاثیرگذار بوده رو به اشتراک بذاریم. ممنون از مه سیما که این چالش خوب رو شروع کرد و منو دعوت کرد..

هر کی هم دلش بخواد میتونه توی این چالش شرکت کنه و هیچ محدودیتی نداره :)  

 

روز اول:

یا کل زندگی رو یه معجزه از طرف خدا بدون ، یا اصلا به معجزه اعتقاد نداشته باش.                   

-  آلبرت انیشتین

 

روز دوم:

به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید یک شمع روشن کنید.

- کنفسیوس

 

روز سوم:

عقل همیشه عشق را به کوری و دیوانی محکوم ساخته و به آن نسبت های ناروایی داده، به این دلیل ساده که از درک آن عاجز بوده است.

 - اشو

 

روز چهارم:

انسان‌هایى که پیش از ما زیسته‌اند به ما مى‌آموزند که چگونه به شیوه‌ى جامعه رویا ببینیم.

در رویاى سیاره، رنج کشیدن بشر، زندگى در ترس و ایجاد فاجعه‌هاى عاطفى، همه امرى عادى به شمار مى‌آید!

- از کتاب چهار میثاق نوشته دون میگوئل روئیز

 

روز پنجم:

به تله اعتماد به هر آنچه کتابها می گویند نیفت. نگذار آنان که پیش از تو آمده اند بجای تو بیندیشند. فقط چیزی را نگه دار که فراسوی گذر زمان است.

- از کتاب حکایت دولت و فرزانگی نوشته مارک فیشر

 

روز ششم:

هر روز باید طوری زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگیتان است. چالش شما این است که به گونه ای زندگی کنید که باعث شوید دیگران هم برنده باشند. بر اساس آنچه میبینید عمل نکنید بلکه بر اساس آنچه می دانید عمل کنید.

- از کتاب آرامش در پرتوی ایمان نوشته جول اوستین

 

روز هفتم:

به چشم هات اعتماد نکن. اون‌ها فقط محدودیت‌ها رو نشون میدن. با فهم و درکت نگاه کن، دنبال چیزی بگرد که می‌دونی و راه پرواز رو خواهی دید. محدودیتی در کار نیست!

- از کتاب جاناتان مرغ دریایی نوشته ریچارد باخ

 

روز هشتم:

از هر لحظه تمرین متنفر بودم ولی به خودم گفتم «جا نزن! سختی بکش و تمام عمرت را مثل یک قهرمان زندگی کن»

- محمدعلی کلی (قهرمان بوکس جهان)

 

روز نهم:

هرگاه عاشق باشی، احساس عجز کامل می‌کنی. درد عشق هم همین است. زیرا تو می‌خواهی هر کاری را برای معشوقت انجام دهی، اما می‌فهمی که کاری از دستت بر نمی‌آید. اما عشق یعنی همین که تمام فکرت؛ خدمت به دیگری باشد حتی اگر از عهده‌ات بر نیاید.

- اشو

 

روز دهم:

شکست یک حالت ذهنی است؛ هیچ کس تا زمانی که شکست را به عنوان یک واقعیت نپذیرفته، شکست نخورده است.

- بروس لی

 

روز یازدهم:

وقتی زبان عشق(زبان جهان) را یاد بگیری، کسی که انتظارت را می کشد به آسانی خواهی شناخت، چه در دل کویر باشد چه وسط یک شهر بزرگ.

- از کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئیلو

 

روز دوازدهم:

هنگام درد شدید ، هر سخنی درباره تسلیم ، بی معنی و بی حاصل بــه نظر می رسد
هنگامی کــه دردتان شدید است ، احتمالاً تمایل شما بــه فرار از آن ، نیرومندتر از تسلیم بــه آن است
شما مایل نیستید احساس خود را حس کنید. چــه برخوردی طبیعی تر از این ؟
اما بدانید کــه راه گریزی وجود ندارد . فرار ممکن نیست!

- اکهارت تله

 

روز سیزدهم:

بعضی ها اینجوری اند ، وقتی یک نیش میخورند فکر میکنند اگر دیگران هم نیش بخورند درد اون ها کمتر میشه.

- آبراهام لینکلن

 

روز چهاردهم:

من دریافته ام که ایده های بزرگ هنگامی به ذهن راه می یابند که اراده کنیم چنین ایده هایی را داشته باشیم.

- چارلی چاپلین

 

روز پانزدهم:

بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است، و بهترین قسمت زندگی داشتن کسی ست که ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد.

- ریچارد باخ

 

روز شانزدهم:

خدا که فقط متعلق به آدم‌های خوب نیست. خدا، خدای آدم های خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی‌گذارد. فی‌الواقع خداوند اند لطافت، اند بخشش، اند بیخیال شدن و اند چشم پوشی و اند رفاقت است. رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت می‌گذارد. اگر آدم‌ها مرام داشته باشند هیچ وقت دزدی نمی‌کنند. ولی متاسفانه بعضا آدم‌ها تک خوری می‌کنند و این بدِ روزگار است. بایستی ما یک فکری به حال اهلی شدن آدم‌ ها بکنیم اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست و خیلی هم مهم است.

- دیالوگی از فیلم مارمولک

 

روز هفدهم:

قاعده‌ی چهلم: عمری که بی‌عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت‌ها تفاوت می‌زاید. حال آن‌که به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.

- از کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک

 

روز هجدهم:

مکس: یه دفعه پلیس بازداشتم کرد بعد که دیدن به جز خودم برای کسی خطری ندارم ولم کردن !

- انیمیشن مری و مکس

 

روز نوزدهم:

یک روز خودم را خواهم بخشید؛ از آسیبی که به خویش روا داشتم، از آسیبی که اجازه دادم دیگران بر من روا دارند و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید که هرگز ترک خود نکنم.

- امیلی دیکینسون

 

روز بیستم:

ما فقط یک بار در کودکی جهان را نظاره میکنیم باقی، خاطره است!

- لوییز گلوک 

 

روز بیست و یکم:

ما چشمانمان را می‌بندیم وقتی:
می‌بوسیم
بغل می‌کنیم
دعا می‌کنیم
گریه می‌کنیم
رویا می‌بینیم
گوش می‌دیم
و استشمام می‌کنیم
چون که زیباترین چیزها در زندگی،
قابل دیدن نیستند!
بلکه به وسیله قلب حس می‌شوند!

- دنزل‌ واشنگتن

 

روز بیست و دوم:

از آینه بپرس

نام نجات دهنده ات را

آیا زمین که زیر پای تو میلرزد

تنهاتر از تو نیست

- فروغ فرخزاد

 

روز بیست و سوم:

تنها و تنها انسان است که زمان را در نظر می‌گیرد. تنها اوست که زمان را محاسبه می کند و به همین علت، تنها انسان از ترسی فلج کننده رنج می‌برد، ترسی که هیچ موجود دیگری توان تحملش را ندارد. ترس از تمام شدن زمان.

- از کتاب پدر زمان نوشته میچ آلبوم

 

روز بیست و چهارم:

قومی متفکرند اندر ره دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

میترسم از آن که بانگ آید روزی

کای بیخبران راه نه آنست و نه این

- خیام

 

روز بیست و پنجم:

تن تشنه مثل خورشید
بی سرزمین تر از باد
تهی تراز ترانه
بی پرده مثل فریاد
تنهاتر از سکوتم
روشن تر از ستاره
عاشق تر از همیشه
با من بخون دوباره

- ترانه بی سرزمین تر از باد از یغما گلرویی با صدای قمیشی

 

روز بیست و ششم:

Waiting for someone to save me
But everyone just runs away
Waiting for someone to change me
But no one ever comes
I'm breaking down the walls that cage me
But nothing ever falls in place
Waiting for the end to take me
Blinded by the sun

- ترانه darkness settles in از ivan moody

 

روز بیست و هفتم:

بد نیست گهگاه غمگین باشی، غمگین بودن زیبایی خود را دارد. فقط باید بیاموزی که از زیبایی غمگین بودن لذت ببری، از سکوت آن و از ژرفای آن.

- اشو

 

روز بیست و هشتم:

هیچ‌کس چیزی به آدمی نمی‌دهد مگر خود او.
و هیچ‌کس چیزی از آدمی دریغ نمی‌دارد مگر خود او.
«بازی زندگی» یک بازی انفرادی است.
اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهدشد.

- فلورانس اسکاول شین

 

روز بیست و نهم:

من متوجه شدم که، در اعماق نفرت درونم، عشقی بی پایان وجود دارد.

من متوجه شدم که، در انتهای گریه درونم، لبخندی بی‌مانند وجود دارد.

من متوجه شدم که، در پیچیده‌ترین آشوب‌های درونم، آرامشی عمیق وجود دارد.

من متوجه شدم که، در اعماق زمستان درونم، تابستانی دلپذیر وجود دارد.

و این‌ها به من شادی می‌دهند. و به همین دلیل است که برایم مهم نیست دنیا با بیرحمی بر من فشار بیاورد، زیرا که در درونم چیزی قویتر، با آن مقابله می‌کند.

- آلبر کامو

 

روز سی ام:

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد

ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن

- مولانا

پایان...