کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..
۰۳/۲/۶ _ ۲۱:۲۶

کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..

کتابچه جادویی

قلمم خالی ز جوهر مانده است

کاغذی لب تشنه ی او مانده است

لرزش دستان من در انتظار

آتشی بر پود او بنشانده است

سالی از آن روز ها بر باد شد

داغ آن یاری که رفت هم مانده است

در پس هر تپش برگ خزان

رنگی از آن خاطرات گنجانده است

دستی از پشت نقاب روزگار

بر دو چشم خیس من پوشانده است

گاه می‌گوید مرا برخیز مرد

مگر از جان و جوانیم مانده است؟

در دلم جوش و خروش نیست دگر

مگر از سرچشمه ای که رفته است

تو که بینایی پیر٫ کاری بکن

چشم من بی نور و کم سو مانده است

آسمان بار دیگر بر من ببار

اشک من در قلب تو جا مانده است

ای زمین من را ببر در قعر خود

جای من آنجا دگر افتاده است

 

شعر از جادوی سبز

  • شکور

نظرات (۴)

۰۴ آبان ۹۹ ، ۲۳:۵۳

سلام

شعر بسیار زیبایی ست 

شکور
۵ آبان ۹۹، ۰۲:۳۰پاسخ:
سلام.
ممنونم از همراهیتون☘️
۰۴ آبان ۹۹ ، ۱۹:۵۷

بسیار لطیف و دلنشین سروده شده

مانا باشید

شکور
۴ آبان ۹۹، ۲۰:۳۲پاسخ:
ممنونم از حضورتون دوست بزرگوار☘️
شکور
۴ آبان ۹۹، ۱۷:۵۳پاسخ:
☘️💚☘️
شکور
۴ آبان ۹۹، ۱۵:۲۴پاسخ:
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کتابچه جادویی

سلام. خوش آمدید
در این وبلاگ از تاریکی های ذهن گرفته تا زیبایی های دنیا و سرانجام عشق را مینویسم. زشت یا زیبا بودنش بپای تفسیر شما. ممنونم که نظرتون رو با من به اشتراک میذارین..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب