کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..
۰۳/۱/۱۰ _ ۱۲:۳۴

کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..

کتابچه جادویی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

باز هم شب شد و من خسته از این قوم در عجبم

گویند که گویی من از همه عالم بیخبرم

خیاما بیا و امشب ساقیه من باش

مدهوشم کن از این مِی که من همه عالم را در به درم

مرا گویی مِی نوشم که ندانم زکجا آمده ام

خوش باشم که ندانم به کجا خواهم رفت

مینوشم و مینوشم و از باده ات مستم

چه خوشم من که در این راه با تو همسفرم

در رهه عشق میسوزم و میسازم ای دوست

هیچ هم گله ای نیست گر دنیا همه اش هیچ باشد

تو فقط پر کن جامم را ، که این نیز میگذرد

کتابچه جادویی

سلام. خوش آمدید
در این وبلاگ از تاریکی های ذهن گرفته تا زیبایی های دنیا و سرانجام عشق را مینویسم. زشت یا زیبا بودنش بپای تفسیر شما. ممنونم که نظرتون رو با من به اشتراک میذارین..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب