کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..
۰۳/۲/۵ _ ۰۷:۳۹

کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..

کتابچه جادویی

همینطور که روزا سپری میشن
انسان‌های زیادی متولد میشن و میمیرن
این چرخه آیا پایانی خواهد داشت؟
این آدم‌ها برای یکبار هم این را نپرسیدند!
به هر طرف که نگاه میکنم جز جنگ چیزی نیست
وسط خیابون، مات و مبهوت خیره شده‌ام
و آن‌ها با دست مرا نشانه کرده‌اند
من دیوانه نیستم، اما عاقل هم نه
چشمانم را میبندم و این همان چیزیست تو نخواهی دید
نور خورشید چشمانم را کور کرده
همیشه حس میکردم تاب عشقش را نخواهم داشت
عشق و حقیقت، کیست که آن را تاب آورده باشد؟!
حقیقت واژه‌ای که هیچکس آن را نفهمید
تعجب نخواهم کرد اگر بفهمم حوا بهشتی بود و آدم آن را فریب داد!
تمامی داستان‌ها برایم سوال شده
اینجا پر از سوالاتیست که هیچکس جوابی برایش نخواهد داشت
درد من سوال‌های بی جواب نیستن
اینکه هیچکس سوالی نخواهد پرسید دردناک است

  • شکور

متن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کتابچه جادویی

سلام. خوش آمدید
در این وبلاگ از تاریکی های ذهن گرفته تا زیبایی های دنیا و سرانجام عشق را مینویسم. زشت یا زیبا بودنش بپای تفسیر شما. ممنونم که نظرتون رو با من به اشتراک میذارین..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب