کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..
۰۳/۲/۵ _ ۱۰:۲۲

کتابچه جادویی

برای دیدن نور باید با تاریکی روبرو شد..

کتابچه جادویی

دیشب پیرمردی را دیدم که با آشفته حالی به سویم میدوید. پرسیدم چشده پیرمرد؟ گفت عیسی را در خواب دیدم که با رویی غضبناک مرا به سوی جهنم روانه میکرد! کاش امام زمان ظهور کند تا ما را از این جهنم نجات دهد. بدونه آنکه حرفی بزنم به راهم ادامه دادم. همین که به یار خود رسیدم لبخندی بر من زد. بی صبرانه در آغوشش گرفتم. به چشمانش که نگاه کردم عیسی را دیدم که با لبخندش بهشت را به من نشانی میداد!

  • شکور

داستانی

عشق

متن

نظرات (۱)

۳۱ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۵۴

سلام 

خیلی قشنگ بود 

موفق باشید 

شکور
۳۱ شهریور ۹۹، ۲۰:۲۱پاسخ:
سلام 
ممنونم از همراهیه شما دوست گرامی
شما هم موفق باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کتابچه جادویی

سلام. خوش آمدید
در این وبلاگ از تاریکی های ذهن گرفته تا زیبایی های دنیا و سرانجام عشق را مینویسم. زشت یا زیبا بودنش بپای تفسیر شما. ممنونم که نظرتون رو با من به اشتراک میذارین..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب