دیشب پیرمردی را دیدم که با آشفته حالی به سویم میدوید. پرسیدم چشده پیرمرد؟ گفت عیسی را در خواب دیدم که با رویی غضبناک مرا به سوی جهنم روانه میکرد! کاش امام زمان ظهور کند تا ما را از این جهنم نجات دهد. بدونه آنکه حرفی بزنم به راهم ادامه دادم. همین که به یار خود رسیدم لبخندی بر من زد. بی صبرانه در آغوشش گرفتم. به چشمانش که نگاه کردم عیسی را دیدم که با لبخندش بهشت را به من نشانی میداد!
- ۱ نظر
- ۹۹/۶/۳۱